دانشیارگروه معماری منظر، دانشکدۀ معماری، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، ایران
چکیده: (2494 مشاهده)
پس از 60 سال آموزش شهرسازی در دانشگاههای ایران و ۵۵ سال برنامهریزی متمرکز دولت برای شهرها در قالب طرحهای جامع شهری، که آنها را به یک شکل درآورده، در حالیکه قریب دوسوم جمعیت کشور در شهرها زندگی میکند، رضایتمندی از زندگی شهری بسیار پایین است. در اولین طرح جامع مصوب تهران که در سال ۱۳۴۸ توسط «ویکتور گروئن» تهیه شد، ردپای تقلیل کلیت شهر به چیدمان ساختمانها و چارهجویی برای جایابی آنها هویداست. چند دهه پس از تسخیر شهرهای ایران بهدست مدرنیستهای غربی تلاشها برای مرمت «پارههای آسیبدیدۀ» شهرها آغاز شد. مفهوم مرمت، مجدداً با تقلید از غرب که شهرهای خودشان نیز از شهرسازی مدرنیست آسیبدیده بود، تعریف شد. در جهانبینی مدرنیست بر خلاف نگاه سیستمی و کلنگر، آنچه اصالت دارد جزء است و این روند هر چه بتواند به جزء کوچکتری که نهایت آن اتم است منتهی شود از دقت و اصالت بیشتری برخوردار است. در این دیدگاه تنها آنچه واقعی است که بتواند در مشاهدۀ ملموس و عینی اندازهگیری شود. برای این کار، سطوح مختلف مرمت اشیاء، ابنیه، بافت و شهر وضع شد. در همۀ اقسام این طبقهبندی «شیئیت» و «چیزبودگی» مقوله موضوع مرمت است. سازمان میراث فرهنگی ایران ضابطههایی برای تعریف، حفاظت و مداخله در مقولات قابل مرمت بافتهای باارزش شهری تدوین کرد که وجه مشترک آنها کالبد است. ولی همۀ آنها در این ویژگی که همچنان شهر را بهمثابه امر واقع و بیرونی مورد توجه قرار میدادند، مشترک هستند. تکامل و افزایش لایههای شناخت شهر یا حتی ابعاد مداخله در شهر نمیتواند جایگزین لایۀ ادراکی شهر که از تفسیر ناظر در مواجهه با شهر بهدست میآید، گردد. لذا افزودن بر لایههای شناخت شهر و تقویت دادههای پایه، جبران خطا در شناخت شهر را نمیکند. بنابراین مرمت با رویکرد کالبدمحور و با تکیهبر ابعاد، شکل و کارکردهای پیشین کالبد، فارغ از ارزشها و زمینههای معنایی آن، چگونه میتواند موجودیت و پویایی مکان را حفاظت کند؟
نوع مقاله:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1402/10/19 | پذیرش: 1402/10/1 | انتشار: 1402/10/1